معنی معادل فارسی بانداژ

لغت نامه دهخدا

بانداژ

بانداژ. (فرانسوی، اِمص) زخم بندی. بستن جراحت و خستگی. خسته بندی. بستن زخم و عضو مجروح و شکسته. و رجوع به باند شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

بانداژ

نوارپیچی

فرهنگ معین

بانداژ

[فر.] (اِ.) زخم رو باز یا قسمتی از بدن را با نوار مخصوص بستن، باندپیچی (فره).

فرهنگ عمید

بانداژ

بستن زخم یا اندام آسیب‌دیدۀ بدن با باند، باندپیچی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بانداژ

نوارپیچی، باندپیچی

واژه پیشنهادی

بانداژ

زخم بندی

معادل ابجد

معادل فارسی بانداژ

1554

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری