معنی معادل فارسی تاکسیدرمی کردن
حل جدول
آکنده
معادل فارسی تاکسیدرمی کردن
آکنده سازی
تاکسیدرمی
آکنده سازی
معادل فارسی فریزر کردن
منجمد کردن
معادل فارسی تست کردن
آزمودن
معادل فارسی فاکس کردن
دور نگاری
دورنگاری
معادل فارسی اسکورتکردن
هم رُوی کردن
معادل فارسی استیشن
ایستگاه، جایگاه، مستقر کردن
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل ابجد
1515