معنی معادل فارسی تاکسی درمی کردن
حل جدول
آکنده
معادل فارسی تاکسی درمی کردن
آکنده سازی
معادل فارسی تاکسی درمیست
آکنده ساز
معادل فارسی فریزر کردن
منجمد کردن
معادل فارسی تاکسیدرمی کردن
آکنده سازی
معادل فارسی تست کردن
آزمودن
معادل فارسی فاکس کردن
دور نگاری
دورنگاری
معادل فارسی اسکورتکردن
هم رُوی کردن
معادل فارسی استیشن
ایستگاه، جایگاه، مستقر کردن
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
واژه پیشنهادی
آکنده سازی
ترکی به فارسی
تاکسی
لغت نامه دهخدا
تاکسی. (فرانسوی، اِ) کلمه ٔ فرانسه متداول در زبان فارسی است و اختصار کلمه ٔ «تاکسی -اتو» میباشد. اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر برد.
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) اتومبیل کرایه ای که مسافران را در داخل شهر از نقطه ای به نقطه دیگر برد.،~متر دستگاهی که در تاکسی نصب می شود برای نشان دادن مقدار مسافت پیموده شده تا براساس آن نرخ کرایه مسافر تعیین شود.،~ تلفنی نوعی تاکسی که به وسیله تلفن آن را فرامی
معادل ابجد
1515