معنی معادل فارسی تستر
حل جدول
برشته کن
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
لغت نامه دهخدا
تستر. [ت َ س َ ت ت ُ] (ع مص) در پرده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || پوشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || پرهیز کردن. || دور داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
تستر. [ت ُ ت َ] (اِخ) بزرگترین شهر کنونی خوزستان و این معرب شوشتر است... (معجم البلدان). شهری است و آن را ششتر به دو شین گفتن لحن است. گویند نخستین باره ای که بعد طوفان احداث یافته باره ٔ آن شهر است. (منتهی الارب). شهری است مشهور از آنجاست سهیل بن عبداﷲ تستری... و ششتر به هر دو شین خطاست چنانکه صاحب قاموس گفته و می تواند بود که ششتر فارسی باشد و تستر عربی و در فارسی آنرا شوشتر نیز گویند. (آنندراج). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 38 و ص 91 پ و تاریخ سیستان ص 75، 115 و 248 و تاریخ گزیده ص 554و نزههالقلوب ج 3 ص 109، 112، 189، 215 و 218 و شدالازار ص 535 و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 25 و ج 2 ص 153، و 204 و رودکی ص 131 و تاریخ عصر حافظ ص 398، 399، 406، 407 و معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی و شوشتر شود.
شادروان تستر
شادروان تستر. [دُ ن ِ ت ُ ت َ] (اِخ) رجوع به شادروان شوشتر شود چه تستر معرب شوشتر است.
فرهنگ فارسی هوشیار
انگلیسی برشتار پردگی پوشیدگی، پرهیز، دورداری دورمانی پارسی تازی گشته شوشتر (مصدر) پوشیده گشتن در پرده شدن روی نهفتن، پرهیز کردن.
فرهنگ فارسی آزاد
تَسَتُّر، (تَسَتَّرَ، یَتَسَتَّرُ) پنهان شدن، مخفی شدن (از انظار)، اختفاء،
فرهنگ معین
(تُ تِ) [انگ.] (اِ.) دستگاهی که با آن نان را گرم یا برشته کنند، برشته کن (فره).
(تَ سَ تُّ) [ع.] (مص ل.) پوشیده گشتن.
معادل ابجد
1556