معنی معادل فارسی تکنیسین
حل جدول
فن ورز
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی مابعدالطبیعه
متافیزیک
معادل فارسی تاکتیک
راهبرد
معادل فارسی پیس
نمایشنامه
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل فارسی بن
بهابرگ
فرهنگ عمید
کسی که در یک صنعت یا فن دارای آگاهی و تجربه باشد،
کسی که در یکی از رشتههای فنی دارای مدرک فوق دیپلم باشد،
فرهنگ معین
(تِ یَ) [فر.] (اِ.) شخصی معمولاً با مدرک کاردانی که در فن یا صنعتی دارای تخصص و تجربه علمی باشد، فن ورز. (فره).
مترادف و متضاد زبان فارسی
فنآور، فنی، کارگر ماهر، صنعتگر، متخصص
معادل ابجد
1096