معنی معادل فارسی دکوراسیون
حل جدول
...آرایی (مانند صحنه آرایی) آرایهگری، آرایش
آرایی مانند خانه آرایی و صحنه آرایی
دکوراسیون
آرایش صحنه تئاتر
چیدمان
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
لغت نامه دهخدا
دکوراسیون. [دِ ک ُ یُن ْ] (فرانسوی، اِ) در اصطلاح نمایشنامه و سینما، فن تزیین صحنه ٔ نمایش یا سینما. عمل تزیین. || منظره ٔ یک صحنه. || عوامل تزیینی و اشیاء لازم در یک صحنه. (از فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ معین
عمل تزیین ص حنه نمایش یا سینما، منظره یک صحنه. [خوانش: (دِ کُ یُ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
(سینما، تئاتر) تزئین صحنۀ تئاتر یا سینما،
تزئینات داخلی ساختمان،
فرهنگ واژههای فارسی سره
چیدمان
فرهنگ فارسی هوشیار
در اصطلاح نمایشنامه و سینما، فن تزئین صحنه سینما
معادل ابجد
853