معنی معادل فارسی رتوش
حل جدول
پرداخت
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی تاکتیک
راهبرد
معادل فارسی اتیکت
بهانما
معادل فارسی پرسپکتیو
دورنما
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
معادل فارسی بن
بهابرگ
لغت نامه دهخدا
رتوش. [رُ] (فرانسوی، اِ) اصلاح. دستکاری. در اصطلاح عکاسی، دستکاری عکس روی فیلم یا شیشه پس از ظهور آن بوسیله رنگ و مداد مخصوص، جهت زیبا کردن حالت و قیافه ٔ تصویر. (از فرهنگ فارسی معین).
- رتوش کردن، دستکاری کردن از عکس.
فرهنگ معین
(رُ) [فر.] (اِ.) دستکاری عکس و فیلم برای زیباتر کردن آن، پرداخت (فره).
فرهنگ عمید
دستکاری عکس پس از ظهور، اصلاح،
عربی به فارسی
چین , حاشیه چین دار , زواید , تزءینات , پیرایه , چیز بیخود یا غیر ضروری , افراط , لذت , تجمل , لرزیدن (از سرما) , حاشیه دوختن بر , ریشه دار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
دستکاری، اصلاح چیزی پس از ساختن
معادل ابجد
1402