معنی معادل فارسی فاکس کردن

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فاکس

دورنگار

فرهنگ معین

فاکس

[انگ.] (اِ.) = فَکس: دستگاهی برای مخابره تصویر نامه و اسناد و آن چه روی کاغذ آمده باشد، دورنگار (فره)، دورنویس، نمابر، پست تصویری.

کلمات بیگانه به فارسی

فاکس

دورنگار

معادل ابجد

معادل فارسی فاکس کردن

931

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری