معنی معادل فارسی واژه بورس
حل جدول
بهابازار
معادل فارسی بورس
بهابازار
بها بازار
معادل فارسی واژه فلاسک
دمابان
معادل فارسی واژه گلایدر
بادپر
معادل فارسی واژه پاسیو
نورخان
معادل فارسی واژه لژ
جایگاه
بورس
بهابازار
ترکی به فارسی
بورس
لغت نامه دهخدا
بورس. (فرانسوی، اِ) بازاری که داد و ستد و معامله (بخصوص اوراق بهادار) در آنجا انجام گیرد. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ عمید
(اقتصاد) مکان خریدوفروش اوراق بهادار و سهام،
شهریهای که دولت، دانشگاه، یا مؤسسهای برای تحصیل به دانشجویی میپردازد،
مکان مخصوص خریدوفروش کالایی خاص: بورس اتومبیل،
فرهنگ معین
خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (فره)، کمک هزینه پرداختی به دانشجو جهت تحصیل، راتبه (فره). [خوانش: [فر.] (اِ.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
مرکز معاملات اوراقبهادار و سهام، تحصیل به هزینه دولت یاموسسات، شهریه، هزینه تحصیل
فرهنگ واژههای فارسی سره
بها بازار
فرهنگ فارسی هوشیار
فروش اوراق بهادار
معادل ابجد
1776