معنی معادل فارسی واژه فلاسک

لغت نامه دهخدا

فلاسک

فلاسک. [فْلا / ف ِ] (فرانسوی یا انگلیسی، اِ) ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانه ٔ تنگ. || یخچال کوچک شیشه ای. (فرهنگ فارسی معین).

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

فلاسک

دمابان

فرهنگ معین

فلاسک

بطری، قمقمه، ظرفی در دار و دو جداره برای خنک نگه داشتن آب یا گرم نگه داشتن چای، دمابان (فره). [خوانش: (فِ سْ کْ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

فلاسک

ظرفی دوجداره برای حفظ دمای مایعات داخل آن،

کلمات بیگانه به فارسی

فلاسک

دمابان

فرهنگ فارسی هوشیار

فلاسک

انگلیسی گندک دان، تاکوک آبدان فلشک (گونه ای کوزه) ‎ ظرفی از فلز شیشه یا جز آنها دارای دهانه تنگ، یخچال کوچک شیشه یی. ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانه تنگ، یخچال کوچک شیشه ای

معادل ابجد

معادل فارسی واژه فلاسک

1699

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری