معنی معادل فارسی واژه پاسیو

فرهنگ معین

پاسیو

حیاط خلوت، نورگیر، بخشی از آپارتمان به صورت باغچه یا گلخانه. [خوانش: (یُ) [انگ.] (اِ.)]

فرهنگ فارسی هوشیار

پاسیو

اسپانیولی باغک، در گاهی مهتابی بوریای فقر در مهتابی ام افتاده است فرشی از خاکستر سنجابی ام افتاده است

فارسی به انگلیسی

معادل ابجد

معادل فارسی واژه پاسیو

1587

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری