معنی معزالدوله

لغت نامه دهخدا

معزالدوله

معزالدوله. [م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ](اِخ) لقب خسرو شاه غزنوی است. رجوع به خسرو شاه شود.

معزالدوله. [م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ](اِخ) احمدبن بویه، مکنی به ابوالحسین برادر کوچکتر عمادالدوله و رکن الدوله ٔ دیلمی. وی به سال 324 هَ. ق. کرمان را فتح کرد و در 334 بدون جنگ بر بغداد دست یافت و المستکفی خلیفه ٔ عباسی وی را لقب معزالدوله داد اما پس از مدت بسیار کوتاهی مستکفی از خلافت عزل شد و المطیع ﷲ به خلافت انتخاب گردید. مطیع ﷲ بکلی تحت اراده و فرمان معزالدوله بود چنانکه امیر دیلمی به او اجازه نداد حتی برای خود وزیر انتخاب کند. معزالدوله از سال 334 که بر بغداد استیلا یافت تا 356 یعنی سال وفاتش کاملاً بر بغداد و عراق مسلط بود و در این مدت چندین بار به اطراف عراق از حدود آذربایجان تا سواحل خلیج فارس و عمان لشکرکشی کرد و در غالب این لشکرکشیها فاتح بود. وزیر او حسن بن محمد مهلبی بوده است. و رجوع به احمدبن بویه در این لغت نامه و تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال صص 156-161 و تاریخ دیالمه و غزنویان تألیف عباس پرویز صص 67-77 و تاریخ گزیده و مجمل التواریخ و القصص و تاریخ الخلفاء ص 363 و 364 و کامل ابن اثیر ج 6 و تاریخ اسلام تألیف دکتر فیاض چ 2 صص 233-237 شود.

معزالدوله. [م ُ ع ِزْ زُدْ دَ / دُو ل َ / ل ِ](اِخ) مرداسی، ابوعلوان، ثمال بن صالح بن مرادس کلابی(متوفی به سال 454 هَ. ق.) از ملوک دولت مرداسیه ٔ حلب است.(از اعلام زرکلی ج 1 ص 172).سومین از آل مرداس به حلب، او به زمان برادر خویش حکومت رحبه داشت و پس از برادر در 429 به جای او نشست و حلب را از فاطمیان بازستد و بار دیگر در 449 حلب را از او مسترد داشتند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).و رجوع به اعلام زرکلی و عیون الانباء ج 2 ص 241 شود.

حل جدول

معزالدوله

از افراد خاندان آل بویه

معادل ابجد

معزالدوله

193

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری