معنی ملتهب شدن
حل جدول
برافروختن
مترادف و متضاد زبان فارسی
ملتهب گشتن، پرالتهاب شدن، داغ شدن، سوزان گشتن، برافروختن، پرلهیب شدن، برآشفتن، آشفته شدن، شعلهور شدن، مشتعلگشتن
فارسی به انگلیسی
Inflame
فارسی به عربی
اِحْتِدامٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) شعله ورشدن مشتعل شدن.
معادل ابجد
831