معنی ملحقات

لغت نامه دهخدا

ملحقات

ملحقات. [م ُ ح َ](ع اِ) ج ِ ملحقه، تأنیث ملحق.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملحق شود. || مأخوذ از تازی، مضافات و ضمیمه ها. || شهرهایی که از دشمن گرفته و آنها را ضمیمه ٔ مملکت خود کرده باشند.(ناظم الاطباء). || آنچه پس از تمام شدن بر کتاب درافزایند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

ملحقات

(مُ حَ) [ع.] (اِمف.) جِ ملحقه، اضافه شده ها، ضمیمه ها.

حل جدول

ملحقات

توابع

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ملحقات

پیوست ها

مترادف و متضاد زبان فارسی

ملحقات

پیوست‌ها، ضمایم، منضمات

فارسی به انگلیسی

ملحقات‌

Addenda, Accessories

عربی به فارسی

ملحقات

لوازم

فرهنگ فارسی هوشیار

ملحقات

ضمیمه ها، آنچه پس از اتمام شدن بر کتاب بیافزایند

فرهنگ فارسی آزاد

ملحقات

مُلحَقات، جمع ملحق، امور یا تاسیسات وابسته،

معادل ابجد

ملحقات

579

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری