معنی ملیت لئوناردو داوینچی

حل جدول

ملیت لئوناردو داوینچی

ایتالیایی


تابلویی از لئوناردو داوینچی

آخرین شام، لبخند ژکوند (مونالیزا)

آخرین شام، شام آخر، لبخند ژکوند (مونالیزا)


اثر مشهور لئوناردو داوینچی

فرسکوی شام آخر


نام کوچک داوینچی

لئوناردو


لئوناردو بونوچی

از بازیکنان تیم یوونتوس

سخن بزرگان

لئوناردو داوینچی

آرزو کردن شرط نیست، شرط تحقق آرزو است.

توانمندی و قدرتِ هنر از محدودیت زاده می شود و در آزادی می میرد.

تنها سخنگوی جهان طبیعت، آزمایش است، پس باید همیشه به تجربه پرداخت و هرکار را به هزار شکل آزمود.

انسانها به نسبت ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند عاقل به شمار می روند. کسانی خوشبخت هستند که از تجربه ی دیگران استفاده می کنند و تجربه ی دیگران را دوباره تجربه نمی کنند.

شواری ها نمی توانند مرا شکست دهند. هر مشکلی در برابر اراده ی بی چون و چرای من تسلیم می شود.

سبب اندوه است که اشخاص در حد میانه نیز به حواس خود توجه نمیکنند. نگاه میکنند، ولی نمیبینند، گوش میدهند، ولی نمیشنوند، لمس میکنند، ولی احساس نمیکنند، غذا میخورند، ولی مزه ی آن را حس نمیکنند.

انسانها هرچه حساستر باشند، رنج بیشتری میکشند.

اندیشهها به سوی امید میچرخند.

نگذارید خشم و بدخواهی شما سبب نابودی زندگی شود؛ زیرا کسی که به زندگی ارج ننهد، خود، شایستهی آن نیست.

سرشت آدمهای خوب، گرایش به دانستن است.

همانگونه که روز خوب، خواب خوش در پی دارد، زندگی هم اگر به خوبی سپری شود، مرگی آمرزیده در پی خواهد داشت.

آنچه را نقاشی میکنید باید بشناسید و از آن، آگاهی کافی داشته باشید.

درست همان گونه که اگر آهن را بکار نگیریم، زنگ میزند، همان گونه که آب راکد میگندد و یا به هنگام سرما یخ میبندد، اگر از آگاهی و مغز خود بهره نگیریم، آن را از دست میدهیم.

عشق سرشار در صورتی به وجود میآید که از آنچه دوست دارید، آگاهی فراوان داشته باشید.

میتوان در هر زمینهای کسب دانش کرد.

والاترین لذت بر این پایه است: "لذت درک و شناخت."


لئوناردو

نقاشی مقامی برتر از شعر دارد، زیرا با بیانی واقع بین تر از شعر از روی امور آشکار طبیعت شبیه سازی می کند.

لغت نامه دهخدا

ملیت

ملیت. [م ِل ْ لی] (ع اِ) برگ مرخ یا غلاف بار آن. (منتهی الارب). برگ درخت مرخ. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).

ملیت. [م ِل ْ لی ی َ] (از ع، مص جعلی، اِمص) قومیت. مجموعه ٔ خصایص و صفات ملتی:
نه شیوه ٔ ملیت و نه رسم تمدن
نه رابطه ٔ طایفه نه قاعده ٔ حی.
ملک الشعرای بهار (دیوان ج 2 ص 316).
|| به معنی تابعیت به کار رود و آن رابطه ای است سیاسی که فردی را به دولتی مرتبط می سازد بطوری که حقوق و تکالیف اصلی وی از همین رابطه ناشی می شود. (از ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی).

مترادف و متضاد زبان فارسی

ملیت

قومیت، تابعیت، هویت ملی

فرهنگ فارسی هوشیار

ملیت

قومیت، صفات ملتی

فرهنگ معین

ملیت

(مِ یَّ) [ع.] (مص جع.) قومیت، آنچه مربوط به قوم و ملت باشد.

فارسی به عربی

ملیت

جنسیه، قومیه

فارسی به آلمانی

ملیت

Nationalismus [noun]

معادل ابجد

ملیت لئوناردو داوینچی

861

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری