آمیختن
آمیختن، مخلوط کردن، درهم کردن، قاطی کردن، ترکیب کردن
ادمج
370
شادی کردن
اندازه کردن
پشت کردن
پیروى کردن
سود بردن
صادر کردن
ریز کردن
ناپدید کردن
گرم کردن
شاهرگ گردن
ریزریز کردن
دلگرم کردن
منصوب کردن
ممنوع کردن
محو کردن
مشورت کردن
مجبور کردن
مغلوب کردن
مداوا کردن
مخلوط کردن
موس موس کردن
نفوذ کردن
منتر کردن
توجه کردن