معنی منجمد کردن

حل جدول

منجمد کردن

معادل فارسی فریزر کردن

فارسی به انگلیسی

منجمد کردن‌

Congeal, Curdle, Freeze

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

منجمد کردن

افسرتن افسردن

فارسی به آلمانی

منجمد کردن

Cold, Eis (n), Eis [noun], Strong cold thing

معادل ابجد

منجمد کردن

411

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری