معنی منصوب کردن

حل جدول

منصوب کردن

گماشتن، منصب دادن

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

منصوب کردن

گماشتن، گماردن

کلمات بیگانه به فارسی

منصوب کردن

گماردن - گماشتن

مترادف و متضاد زبان فارسی

منصوب کردن

برگماشتن، گماشتن، منصب دادن، منصب‌بخشیدن

فارسی به انگلیسی

منصوب‌ کردن‌

Accredit, Appoint, Constitute, Instate, Make, Nominate, Place

فارسی به عربی

منصوب کردن

استثمر، ضع، عین

فارسی به آلمانی

منصوب کردن

Setzen, Stellen

معادل ابجد

منصوب کردن

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری