معنی منظومه‌ای از کورت توشولشسکی

لغت نامه دهخدا

کورت

کورت. [رَ] (معرب، اِ) کوره. بلد. بلده. شهر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): ولایت پارس پنج کورت است هر کورتی به پادشاهی که نهاد آن کورت به آغاز او کرده است بازخوانده اند... و هر کورتی از این پنج کورت چند شهر و نواحی است. (فارسنامه ابن البلخی ص 121). و از آثار وی [کیقباد] آن است که در ولایتها قسمت حدود کرد و کورتها کرد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 40). و رجوع به کوره ش-ود.

کورت. (اِ) کوزه ٔ گردن باریک را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). این صورت در جهانگیری و رشیدی نیامده، ظاهراً «کوزه » را «کوره» خوانده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین).

ترکی به فارسی

کورت

گرگ 2- کرم

فرهنگ فارسی هوشیار

سوپریم کورت

انگلیسی ابر داد گاه دیوان کشور

بیوگرافی

کورت راسل

بازیگر (1951- ماساچوستس- آمریکا) پدرش بینگ راسل، بازیکن بیس‌بال و بازیگر بود. پیش از ده سالگی بازی در سینما و تلویزیون را آغاز کرد. در دوازده سالگی با ایفای نقش جیمی در مجموعه تلویزیونی سفرهای جیمی مک فیترز به شهرت رسید. در بسیاری از شوها و فیلم‌های والت دیزنی به محبوبیت رسید. از فیلم‌هایش: پروفروس کم‌حافظه، در نمایشگاه جهانی اتفاق افتاد، اسبی با لباس‌های خاکستری، دروازه ستارگان، نقص فنی، فرار از لس‌آنجلس، تصمیم اجرایی، سیلک وود، دردسر بزرگ در محله چینی‌ها، تانگووکش، مردم زمستانی.

سخن بزرگان

کورت توخلسکی

روشنفکر پشت گوشش بنویسد! تنها دو راه وجود دارد که روشنفکر به رهبری حزب طبقه کارگر انتخاب شود، اول به شرط اینکه از دانش جامعه شناسی شناخت داشته باشد. شرط دوم این است که در راه آرمان و بر حق دانستن منافع طبقه کارگر از خودگذشتگی سیاسی داشته و فداکاری کند یا قربانی داده باشد.

اگر ما از زیاده خواهی چشم پوشی کنیم جنگ هم تکرار نخواهد شد.


کورت برگ وال

بزرگترین توانایی، قابل اعتماد بودن است.

آیه های قرآن

اذا الشمس کورت

در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود،

معادل ابجد

منظومه‌ای از کورت توشولشسکی

2818

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری