معنی منم
لغت نامه دهخدا
منم. [م ِ ن َم م] (ع ص) سخن چین. (منتهی الارب). نمام. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). سخن چینی کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). سخن چین و نمام. (ناظم الاطباء):
گفت حق سیماهم فی وجههم
ز آنکه غماز است سیما و منم.
مولوی.
|| ورغلاننده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
فرهنگ معین
(مَ نَ. مَ نَ) (اِمر.) (عا.) خودستایی، لاف زدن.
حل جدول
خودستایی، تکیه کلام لاف زن
خود ستایی، تکیه کلام لاف زن
دلاوران پارت ، شاخه زیتون ، ملکه شوکران ،منم شاپوراول ، مهربانو
اثری از کریم علیزاده
دلاوران پارت، شاخه زیتون، ملکه شوکران، منم شاپور اول، مهربانو
اثری از کریم علیزاده
خودستایی
منم منم
خود ستایی
منم
تکیه کلام لاف زن
منم
گویش مازندرانی
خودخواه – فخرفروش
فرهنگ فارسی هوشیار
از
واژه پیشنهادی
بهروز خلجی
نویسنده رمان خدایا آنجایی؟ منم، مارگارت
جودی بلوم
لاف زنی
منم منم کردن
ضرب المثل فارسی
از ضرب المثل های شیرین فارسی
معادل ابجد
130