معنی منوچهر هادی

حل جدول

منوچهر هادی

کارگردان فیلم یکی می خواد باهات حرف بزنه

کارگردان فیلم زندگی جای دیگری است


فیلمی از منوچهر هادی

زندگی جای دیگری است

قرنطینه

عاشقانه

دنیای پر امید


فیلمی از منوچهر هادی

زندگی جای دیگری است


سریالی از منوچهر هادی

عاشقانه

لغت نامه دهخدا

هادی

هادی. [] (ع ص) (از «هَ دء») در عربی آرام گیرنده. (از برهان). هادی.یقال: هدأت اصواتهم و صوته هادی. (اقرب الموارد).

هادی. (اِخ) از نامهای خداوند عز و جل.

هادی. (اِخ) نجم الدین... رجوع به نجم الدین یحیی الهادی شود.

هادی. (اِخ) محمدبن علی بن احمد سودی است. رجوع به محمدبن علی بن احمد سودی شود.


منوچهر

منوچهر. [م َ چ ِ] (اِخ) ابن افرویدن یا منوچهر ثانی که معروفترین شروانشاهان است. او علاوه بر لقب شروانشاه عنوان خاقان کبیر یا خاقان اکبر هم داشت و تخلص خاقانی شاعر مشهور ایران ازاین عنوان گرفته شد و منوچهر علاوه بر خاقانی، ممدوح ابوالعلاء گنجوی و فلکی شروانی نیز بوده است و تا سال 555 هَ. ق. حیات داشته و پس از او اخستان پسرش جانشین وی گردید. رجوع به تاریخ ادبیات صفا ج 2 ص 42 و دائره المعارف فارسی ذیل شروانشاهان شود:
میوه ٔ دولت منوچهر است
اخستان افسر کیان ملوک.
خاقانی.
چون منوچهر از جهان شه طرفه نیست
کز جهان شاه اخستان خواهد گشاد.
خاقانی.
نام او چون اسم اعظم تاج اسما دان از آنک
حلقه ٔ میم منوچهر است طوق اصفیا.
خاقانی.
تاج امان بایدت پای شهنشاه بوس
نشره ٔ جان بایدت مدح منوچهر خوان.
خاقانی.

منوچهر. [م َ چ ِ] (اِخ) در اوستا منوش چیتهر (فرهنگ ایران باستان). منوش چیتر یا منوچیتر. (ایران در زمان ساسانیان چ مکری ص 104 و 137). منوش چیهر. (مزدیسنا، جدول نسب نامه ٔ زردشت). نبیره ٔ ایرج است از جانب دختر. چون سلم و تور ایرج را کشتند تیغ بر اولاد او نهادند و اکثر مخدرات او را هلاک ساختند. یکی از مستورات حرم ایرج که به منوچهر حامله بود گریخته پناه به کوه منوشان برد و چون در آن کوه متولد شده بود او را مانوش چهر نام کردند و به مرور ایام و تغییر السنه منوچهر شد و بعضی گویند که مادر او رانام نکرد تا بزرگ شد و او بغایت خوش صورت بود او را منوچهر خواندند یعنی بهشت صورت چه هر چیز خوب را به بهشت نسبت کنند و به تغییر السنه منوچهر شد. (برهان).نام نبیره ٔ ایرج است از جانب دختر و ایرج پسر فریدون بود. (غیاث). نام پسر ایرج پادشاه هفتم از سلسله ٔ پیشدادیان. (ناظم الاطباء). رجوع به مجمل التواریخ و القصص و آنندراج و انجمن آرای ناصری شود:
سراسر سرای منوچهر دید
دل خویشتن زو پر از مهر دید.
فردوسی.
اندر عهد منوچهر، پیغامبر موسی (ع) بود. (مجمل التواریخ ص 90).
یکروز بپرسید منوچهر ز سالار
کاندر همه عالم چه به ای سام نریمان.
خاقانی.
چون منوچهر خفته در خاک است
مهر از این شوم خاکدان برگیر.
خاقانی.
یا روانهای فریبرز و منوچهر از بهشت
نور و فر بر فرق شاه کامران افشانده اند.
خاقانی.
گر خون کنید خاک به اشک روان رواست
کاین خاک خوابگاه منوچهر پادشاست.
خاقانی.
خسرو جم قدر منوچهرچهر
چهره به خاک در او سوده مهر.
(از حبیب السیر ج 3 ص 322).

منوچهر. [م َ چ ِ] (اِخ) ابن ابوالسوار، از پادشاهان مشهور سلسله ٔ شدادیان گنجه (457-؟). رجوع به تاریخ ادبیات ایران صفا ج 2 ص 45 شود.

معادل ابجد

منوچهر هادی

324

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری