معنی مهتابی و بالکن

حل جدول

مهتابی و بالکن

تراس


بالکن

ایوان، مهتابی

ایوان، مهتابی، تراس

واژه پیشنهادی

بالکن و مهتابی

تراس

ایوان-تراس-

تراس، ایوان


مهتابی

بالکن


مهتابی و ایوان

بالکن

مترادف و متضاد زبان فارسی

بالکن

ایوان، مهتابی، لژ، شاه‌نشین

لغت نامه دهخدا

بالکن

بالکن. [ک ُ] (فرانسوی، اِ) پالگانه. (لغات فرهنگستان). بالکانه. مهتابی. ایوانچه. خروجی. پالانه. روشن. (یادداشت مؤلف). پیش آمدگی در طبقه ٔ دوم هر ساختمان که معمولاً بداخل اطاق راه دارد و در حکم یک راهرو کم پهنا در جلو اطاق و سایبانی برای طبقه ٔ اول است و در تابستان از آن استفاده شود. معمولاً سرتیرهای آهنی یا چوبی سقف طبقه ٔ اول را قریب یک گز در فضا جلوتر برند و میانشان سقف زنند و بپوشانند و گاه برای حفاظت گرداگرد آنرا نرده گذارند. بالکن معمولاً بی سقف است و حال آنکه غلام گردشی و پاگرد سقف دارد.


مهتابی

مهتابی. [م َ] (ص نسبی، اِ مرکب) منسوب به تابش و پرتو ماه. (ناظم الاطباء). به رنگ مهتاب. بی رنگ. کم رنگ. || چیزی به مهتاب رسیده چنانکه کتان مهتابی یعنی کتان مهتاب رسیده، ای کتان شق گردیده. || رنگ شکسته. (غیاث اللغات) (آنندراج). زرد کمرنگ شبیه به مهتاب. || عمارتی کوچک که بر لب حوض برای سیر مهتاب سازند. (غیاث اللغات) (آنندراج). ایوان در پیش اتاق یا اتاقها. جایی مسقف بی در در جلوخانه. بالکن. (یادداشت مؤلف). || نوعی معروف از آتشبازی. (غیاث اللغات) (آنندراج):
در نظر آید مهتابی آتشبازم
شب که بر یاد رخت آه کشم در مهتاب.
سنجر کاشی (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

مهتابی

(صفت واسم) یا تخت مهتابی، نوعی آتشبازی. ‎- 4 زرد کمرنگ شبیه بمهتاب.


بالکن

مهتابی، ایوانچه، ایوان کوچک جلو عمارت

فرهنگ معین

بالکن

ایوان. مهتابی، طبقه بالای تئاتر یا سینما، ایوان کوچک جلوی کاشانه، ایوانک (فره). [خوانش: (کُ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بالکن

ایوان

معادل ابجد

مهتابی و بالکن

567

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری