معنی مهم و قابل توجه
حل جدول
کلمات بیگانه به فارسی
چشمگیر
فارسی به ایتالیایی
notevole
فرهنگ واژههای فارسی سره
در خور نگرش، چشمگیر
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
توجه. [ت َ وَج ْ ج ُه ْ] (ع مص) روی فرا چیزی کردن. (تاج المصادر بیهقی). روی نهادن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). روی آوردن، یقال: توجهت نحوک و الیک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). رو بسوی چیزی یا به کسی آوردن (غیاث اللغات). روی آوردن و قصد کردن بسوی چیزی یا کسی. (از اقرب الموارد). و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). || شکست خوردن. || روی گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیر شدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).یقال: توجه الشیخ، ای ولی و کبر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و فی المثل: احمق ما یتوجه، ای لایحسن ان یأتی الغائط. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِمص) اراده و میل و آرزو و نگاه و نظر مرحمت و روی آوردگی و لطف و مهربانی و ملاطفت و شفقت و نوازش. || تدبیر و تأمل و اندیشه. (ناظم الاطباء).
- توجه خاص، نظر مرحمت و برگردانیدن روی بجانب خدای. (ناظم الاطباء).
- توجه نیازآمیز، عبادت با خضوع و خشوع. (ناظم الاطباء).
معادل ابجد
638