معنی مواد مخدر
فارسی به ایتالیایی
droga
عربی به فارسی
مخدر , مسکن , مربوط به مواد مخدره
فارسی به انگلیسی
واژه پیشنهادی
مواد افیونی - اعتیاد آور - مواد وابسته کننده - مواد توهم زا -
معتاد به مواد مخدر
عملی
حل جدول
فارسی به عربی
دواء منوم، مخدر
لغت نامه دهخدا
مخدر. [م ُ دِ / دَ] (ع ص) اسد مخدر؛ شیری که بیشه و جنگل آن را پنهان کرده باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
مخدر. [م ُ دَ] (ع ص) پنهان در پس پرده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
مخدر. [م ُ خ َدْ دَ] (ع ص) بی حس و سست کرده شده. (غیاث) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || در پرده نشانیده شده. (غیاث) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). حجاب دار و پنهان و پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ قبل و تخدیر شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
خوگیری به آرامه ها آرامه گیری هوشرباگیری
معادل ابجد
895