معنی موتور خانه
حل جدول
محل استقرار تجهیزات مکانیکی گرمایش و سرمایش ساختمان، شوفاژ خانه، محل استقرار موتور محرک در کشتی
موتور
رانه
لغت نامه دهخدا
موتور. [م ُ ت ُ] (فرانسوی، اِ) دستگاهی با ساختمان خاص که مولد نیرو و به کار اندازنده ٔ ماشین و اتومبیل و هواپیما و کشتی و غیره است. || وسیله ٔ نقلیه. اتومبیل:
کوه در کوه موتور بینی و طیاره و توپ
دشت در دشت سپه بینی و ترتیب نزال.
ملک الشعرای بهار.
|| موتورسیکلت. موتوسیکلت. رجوع به موتوسیکلت شود.
موتور. [م َ] (ع ص) آن که کسی از وی کشته شودو خون کشته ٔ خویش درنیابد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آن که کینه و خون کشته ٔ خود درنیابد. (آنندراج). || کسی که در بهشت دارای اهل و مال نباشد. (ناظم الاطباء). (معنی اخیر جای دیگر دیده نشد).
خانه خانه
خانه خانه. [ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ] (ص مرکب، ق مرکب) تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج):
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش
بودیم بفکر دل دیوانه ٔ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانه ٔ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
|| حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: «صفحه ٔ شطرنج و نرد خانه خانه است »، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل. || خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی.
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
خودرو، ماشین، موتورسیکلت، انجین، مکینه، نیروی محرکه
فارسی به انگلیسی
Engine, Motor, Power Plant
فرهنگ معین
دستگاهی که سبب به کار انداختن و تولید ماشین می شود، دستگاهی که انواع انرژی را به انر ژی مکانیکی تبدیل می کند، موتورسیکلت. [خوانش: (مُ تُ) [فر.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
دستگاهی که با تبدیل انرژی الکتریکی یا انرژی حاصل از سوخت به انرژی مکانیکی باعث انجام کار در ماشینها میشود،
آنچه باعث ایجاد حرکت شود، محرک،
[عامیانه] = موتورسیکلت
فارسی به عربی
محرک
فارسی به ایتالیایی
motore
فارسی به آلمانی
Maschine (f), Motor (m), Motor (m), Triebwerk [noun]
معادل ابجد
1308