معنی مورخ مشهور قرن چهارم هجری

حل جدول

مورخ مشهور قرن چهارم هجری

ابن مسکویه


مورخ ایرانی قرن چهارم

ابن مسکویه


شاعر قرن چهارم هجری

شهید بلخی، رودکی

رودکی سمرقندی

رودکی


مورخ مصری قرن سوم هجری

ابن هشام


از مورخان قرن چهارم هجری

ابوعلی بلعمی


شاعر قرن چهارم

کسایی مروزی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

مورخ

مورخ. [م ُ وَرْ رَ] (ع ص) مؤرخ. دارای تاریخ و تاریخ نوشته. (ناظم الاطباء). تاریخ دار. دارای تاریخ. که تاریخ آن نوشته شده باشد. تعیین زمان و هنگام شده و دارای تاریخ. (ناظم الاطباء): مورخ به تاریخ پنجم صفر 1320 هَ. ق. (یادداشت مؤلف).
- مورخ به، از زمان ِ. به تاریخ ِ: مورخ به چهارم شعبان 1351. (از یادداشت مؤلف).
- مورخ گشتن، تاریخ یافتن. بدان تاریخ مخصوص شدن. تاریخی و با تاریخ شدن: روزنامه ٔ شاهی به تاریخ این پادشاه مورخ گشته است. (سندبادنامه ص 9).

مورخ. [رِ] (ع ص) فروهشته گرداننده ٔ خمیر. (منتهی الارب) (آنندراج). آن که فروهشته و نرم میکند خمیر را. (ناظم الاطباء).

عربی به فارسی

مورخ

تاریخ نویس , تاریخ دان , مورخ , تاریخ گزار

مورخ , تاریخ دار

فارسی به عربی

مورخ

مورخ

معادل ابجد

مورخ مشهور قرن چهارم هجری

2214

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری