معنی مولف
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
گردآورنده
کلمات بیگانه به فارسی
نویسنده
فارسی به انگلیسی
Author, Compiler, Scribe, Writer
فارسی به ترکی
müellif
فارسی به عربی
کاتب، مولف
عربی به فارسی
منصف , مولف , نویسنده , موسس , بانی , باعث , خالق , نیا , نویسندگی کردن , تالیف و تصنیف کردن , باعث شدن
فرهنگ فارسی هوشیار
گرد آمد فراهم آمده، نوشته ماتیکان، در آمیزه زبانزد فرزانی، یکی از شیوه های دبیره ی کنونی فارسی و تازی گرد آورنده فراهم آورنده، نویسنده (اسم) فراهم آوردنده گرد کننده، آنکه مطالبی در یک یا چند موضوع فراهم آورد و کتاب یا رساله سازد جمع: مولفین: رسمی قدیم است وعهدی بعید تا این رسم معهود ومسلوک است که مولف و مصنف در تشبیب سخن و دیباجه کتاب طرفی از ثناء مخدوم و شمتی از دعا ء ممدوح اظهار کند. تالیف کننده کامل کننده، جمع کننده، نویسنده
فارسی به ایتالیایی
فارسی به آلمانی
Autor (m), Schreiber (m), Schriftsteller (m), Schriftsteller (m), Urheber (m), Verfasser (m)
معادل ابجد
156