معنی موند

فرهنگ معین

موند

(مُ) [فر.] (اِ.) وضع، حال، موقعیت.

حل جدول

موند

وضعیت یا حالت ظاهری چیزی یا کسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

موند

وضع، حال، وضعیت، موقعیت

فرهنگ فارسی هوشیار

موند

فرانسوی ویشات (فضای باز فضای دلپذیر) (اسم) مجموعه افراد یک محوطه: } رستوارن. . . موند عالی دارد. ‎{، (ژیگولوها) محل اجتماع دختران و پسران مورد توجه. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است.

معادل ابجد

موند

100

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری