معنی مونو
حل جدول
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) امتیاز ساختن فروختن کشف بعضی مواد و اجرای برخی عملیات که طبق قانون و مقررات شخص یا شرکت یا دولتی از آن برخوردار است انحصار.
مونو سلولر
فرانسوی تک یاخته
مونو مولکولار
انگلیسی تک تودکی
مونو نوکلیر
انگلیسی تک هسته ای یاخته ی یک هسته ای
مونو گامی
انگلیسی تک همسری تک گایی
مونو گراف
انگلیسی ویژه نگاشت، تک پژوهش
مونو گینی
انگلیسی یک زنی
مونو لوگ
انگلیسی تک سخنی تک سخنه با خود گویی (اسم) صحبت انفرادی یک تن بدون مخاطب در سینما و تاتر و منظور از آن ایجاد هیجان در صحنه است. در مونولوگ حرکت کم بکار برده میشود و فقط در صورت حالتهای مختلف ایجاد میگردد.
مونو کوتیلدون
فرانسوی تک لپه
سیستم مونو کلینیک
فرانسوی دستگاه کجلوزی
ضرب المثل فارسی
از ضرب المثل های شیرین فارسی
معادل ابجد
102