معنی مگ

لغت نامه دهخدا

مگ

مگ. [م َ](اِخ) جماعتی اند که ایشان در سواحل بعضی از بحور می باشند.(برهان). نام گروهی که در ساحل خلیج بنگاله سکنی دارند.(ناظم الاطباء).

مگ. [م َ](اِ) به لغت زند و پازند درخت و نخل خرما را گویند.(برهان). به لغت زند و پازند خرمابن و هر درختی.(ناظم الاطباء). هزوارش، تگ. پهلوی، خرماو(خرما). قیاس شود با تاک و تگ که در متن به مگ تصحیف شده است.(از حاشیه ٔ برهان چ معین).

حل جدول

مگ

درخت و نخل خرما

گویش مازندرانی

مگ

پهن یک ساله ی گاو و گوسفند که به صورت کود در آمده باشد

معادل ابجد

مگ

60

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری