معنی مین

لغت نامه دهخدا

مین

مین. (ترکی، عدد، ص، اِ) هزار. رجوع به مین باشی شود.

مین. [م َ] (ع اِ) دروغ. ج، میون. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب).

مین. [م َ] (ع مص) دروغ گفتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (زوزنی). || شیار کردن زمین. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).

مین. (فرانسوی، اِ) دستگاهی مصنوع از نوع سلاحهای جنگی محتوی مواد منفجرشونده که در مسیر یا محل عبور و پیشروی دشمن زیر خاک یا زیر آبهای کم عمق پنهان سازند تا با برخورد شخص یا چیزی بدان منفجر شود و موجب نابودی مهاجم گردد.

مین. (اِ) واحدی از پول قدیم معادل با چهارصد ریال و یا معادل 100 فرانک طلا. (حاشیه ٔ ص 1635 و ص 1028 ایران باستان ج 2 چ 1311 هَ. ش.).

مین. (پسوند) پسوند ترتیبی اعداد و صفت پرسشی یا مبهم «چند» (مرکب از پسوند «م » (با ضمه ٔماقبل) و «ین » پسوند نسبت) که برای نشان دادن ترتیب اعداد بکار میرود، مثلاً پنجمین، چهارمین، چندمین.

فرهنگ معین

مین

[تر.] (اِ.) هزار.

[فر.] (اِ.) ماده منفجره بسته بندی شده که آن را در محل عبور دشمن پنهان می کنند، ~ ضد تانک مینی که تانک را از تحرک بیندازد یا باعث انهدام آن شود.، ~ ضد نفر مینی برای وارد کردن تلفات و ضایعات به افراد پیاده دشمن و ناتوان کردن آنان.، ~ مشقی نوعی م

فرهنگ عمید

مین

سلاح منفجره‌ای که در آب یا زمین و در مسیر دشمن کار گذاشته می‌شود که در اثر تماس منفجر می‌شود،

حل جدول

مین

هزار آذری

سلاح کاشتنی

مترادف و متضاد زبان فارسی

مین

خمپاره، ماده منفجره (کاشته‌شده درزمین)

فارسی به عربی

مین

لغم

گویش مازندرانی

مین

میان – وسط

معین – تعیین شده – مقرر

فرهنگ فارسی هوشیار

مین

دستگاهی مصنوعی از نوع سلاحهای جنگی حاوی مواد منفجره که در مسیر عبور دشمن زیر خاک کنند

فرهنگ فارسی آزاد

مین

مَین، (مانَ، یَمِیُ) دروغ گفتن، شخم کردن زمین،

مَین، کذب، دروغ (جمع: مُیُون)،

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

مین

Bergwerk, Grube (f), Mein, Meiner, Meines, Zeche (f)

واژه پیشنهادی

مین

خدای باروری گیاهان و جانوران

معادل ابجد

مین

100

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری