معنی میهنی و ناسیونال

حل جدول

لغت نامه دهخدا

میهنی

میهنی. [هََ] (اِخ) رجوع به اسعد میهنی شود.

میهنی. [هََ] (اِخ) شیخ ابوسعید فضل اﷲبن ابی الخیر، عارف. رجوع به ابوسعید شود.

میهنی. [هََ] (ص نسبی) منسوب است به میهن. رجوع به میهن شود. || منسوب است به میهنه و آن دیهی است در خراسان و زادگاه شیخ ابوسعید ابوالخیر باشد. (از یادداشت مؤلف). منسوب است به میهنه که از قراء خابران از نواحی سرخس باشد. (از لباب الانساب).


ناسیونال سوسیالی...

ناسیونال سوسیالیسم. [ی ُ س ُ سیا] (اِخ) حزب سیاسی در آلمان که در 1920 م. پایه گذاری شد. آدلف هیتلر (1889- 1945 م.) در رأس آن قرار داشت از نام این حزب نازی و نازیسم استخراج شده است.

فرهنگ معین

ناسیونال

[فر.] (ص.) ملی، قومی.

فرهنگ فارسی هوشیار

ناسیونال

فرانسوی نژادی، زانیچی (ملی)، دود مانی، سرتکی (صفت) ملی قومی. توضیح احتراز از استعمال این کلمه بیگانه (جزدرمورداعلام) اولی است.


انتر ناسیونال

فرانسوی جهانی


هم میهنی

هم میهن بودن هموطنی.

فارسی به عربی

اتحاد میهنی

اِتِّحادٌ قَومی


بافت میهنی

نسیج بلدی

معادل ابجد

میهنی و ناسیونال

329

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری