معنی میوهای برای تصفیه خون
حل جدول
فرهنگ معین
پاک کردن، صاف کردن، پالایش. [خوانش: (تَ یِ) [ع. تصفیه] (مص م.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
پالایش
مترادف و متضاد زبان فارسی
تزکیه، تهذیب، پالایش، پاکسازی، فیلتر، تفریغحساب، رفع اختلاف، پاک کردن، پالودن، صاف کردن،
(متضاد) آلودن، رفع اختلاف کردن
فارسی به عربی
اداره، ترتیب، ترشیح، تسرب، مستوطنه
فرهنگ عمید
پاک کردن، پاکیزه ساختن،
صافی کردن، بیآلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن،
امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن،
رفع اختلاف کردن،
* تصفیهٴ حساب: = تسویهحساب
خون
(زیستشناسی) مایعی سرخرنگ و مُرکب از گلبول قرمز، گلبول سفید، پلاسما، و ذرات شناور که در تمام رگها جریان دارد،
(اسم مصدر) [مجاز] قتل، کشتار: خون ناحق،
[قدیمی، مجاز] پیوند نژادی،
* خون خوردن: (مصدر لازم) [مجاز]
[عامیانه] بسیار غم خوردن،
کشتار،
* خون دل (جگر): [مجاز] غم، غصه، رنج، و محنت بسیار،
* خون رَز (رزان): [قدیمی، مجاز] شراب: مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی: ۵۲۸)،
* خون ریختن: (مصدر لازم) [مجاز]
کشتار کردن،
کشتن مردم،
* خونِ سیاوشان: (زیستشناسی)
صمغی سرخرنگ که از درختی به نام شیان بهدست میآید و در طب به کار میرود،
درختی از خانوادۀ نخل با میوهای شبیه گیلاس،
* خون کردن: (مصدر لازم)
[مجاز] کشتن انسان،
[عامیانه] قربانی کردن حیوان،
* خون گرفتن: (مصدر متعدی) (پزشکی)
خارج کردن خون از بدن بهوسیلۀ سرنگ، بُرش پوست، و مانندِ آن،
حجامت کردن،
کلمات بیگانه به فارسی
پالایش
فرهنگ فارسی هوشیار
صافی کردن، روشن کردن
تصفیه کردن
پالودن پالاییدن (مصدر) پاک کردن پالودن بی آلایش کردن، بپایان رسانیدن امری را، رفع اختلاف کردن. یا تصفیه کردن حساب
واژه پیشنهادی
کلیهها
لغت نامه دهخدا
تصفیه خانه. [ت َ ی َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) پالایشگاه. جایی که نفت یا جز آن را صاف کنند.
تصفیه کردن
تصفیه کردن. [ت َ ی َ ک َ دَ] (مص مرکب) صاف کردن و روشن و پاکیزه نمودن. (ناظم الاطباء). پالودن. || مأخوذ از تازی و در تداول امروز اصلاح سازمانها از نظر اعضای صالح و ناصالح.
معادل ابجد
1526