معنی ناجو
لغت نامه دهخدا
ناجو. (اِ) درخت کاج. صنوبر. (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (بحر الجواهر) (شمس اللغات) (رشیدی) (ناظم الاطباء). و آن را ناز و ناژو و نوز نیز خوانند و به تازی صنوبر نامند. (از فرهنگ جهانگیری). آن را ناژ و ناژو و نوژ نیز گویند و نوعی از سرو است. (آنندراج) (انجمن آرا):
ناجوی این باغ به وجد و خروش
بوده چو سکان فلک سبزپوش.
نظامی (از آنندراج و انجمن آرای ناصری).
فرهنگ عمید
ناژو
حل جدول
کاج
فرهنگ فارسی هوشیار
درخت کاج و صنوبر
معادل ابجد
60