معنی ناحسابی
لغت نامه دهخدا
ناحسابی. [ح ِ] (ص مرکب) در تداول عامه، کسی که به حق راضی نشود. کسی که به حرف حساب گردن ننهد.
- آدم ناحسابی،کسی که حق و حساب نمیداند. که حرف حساب نمی زند. آشفته کار. زورگو. مقابل حسابی. رجوع به حسابی شود.
- حرف ناحسابی، سخنی که درست و بحق و عادلانه نباشد. حرف زور.
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) آنکه بحق خود اکتفا نکند و حق دیگری را بخواهد بگیرد، آنکه حرف حسابی نشنود و نگوید.
معادل ابجد
132