معنی ناخشنودی

لغت نامه دهخدا

ناخشنودی

ناخشنودی. [خ ُ] (حامص مرکب) عدم رضایت. ناپسندی. (ناظم الاطباء) (زوزنی):
که برگ هر غمی دارم در این راه
ندارم برگ ناخشنودی شاه.
نظامی.
روزی از ناخشنودی عاملان یا تقصیری و بدخدمتی که صادر شد از اهالی آن خشم گرفت. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 82).

حل جدول

ناخشنودی

ناخرسند

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناخشنودی

کراهت، ناخرسندی، ناخوشدلی، نارضایی، نامرادی،
(متضاد) خشنودی

فارسی به انگلیسی

ناخشنودی‌

Disapprobation, Discontent, Displeasure, Dissatisfaction, Frown, Objection, Offense, Resentment

فارسی به عربی

ناخشنودی

استیاء، سخط

فرهنگ فارسی هوشیار

ناخشنودی

عدم رضایت.

معادل ابجد

ناخشنودی

1021

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری