معنی ناراحت شدن

لغت نامه دهخدا

ناراحت شدن

ناراحت شدن. [ح َ ش ُ دَ] (مص مرکب) در تداول، عصبی شدن.برآشفتن. || به زحمت افتادن. ملول شدن.


ناراحت

ناراحت. [ح َ] (ص مرکب) در تداول، ناآرام. بی آرام. که آرام و مطیع نیست. آشوب طلب. فتنه انگیز. طاغی. سرکش که آشوب و بلوا به پا می کند. شرانگیز. که آرام نمی گیرد. || که در آن راحت و آسایش نیست. که در آن نمی توان راحت بود: جای ناراحت. لباس ناراحت.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ناراحت شدن

‎ به درد سر افتادن، نا آرام شدن، جوشی شدن (مصدر) بزحمت افتادن، مضطرب شدن، عصبانی شدن.


ناراحت

بی آرام، فتنه انگیز، طاغی

حل جدول

ناراحت شدن

تاسف


ناراحت

مکدر

پریشان، آشفته، آزرده

دمق

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ عمید

ناراحت

غمگین،
مضطرب، پریشان،
فاقد راحتی و آسایش،
خشمگین، عصبانی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناراحت

آشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مشوش، مضطرب، مضطرب، ناآرام،
(متضاد) آرام، راحت

فارسی به آلمانی

ناراحت

Durcheinanderbringen, Rückschlag (m), Stören, Unkrempeln

فرهنگ معین

ناراحت

آن چه که در آن راحت وآسایش نیست، ناآرام، آشوب طلب، مضطرب، پریشان. [خوانش: (حَ) [فا - ع.] (ص.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناراحت

آزرده، اندوهگین، ناسوده، نژند

فارسی به عربی

ناراحت

انزعاج، زمن، غیر مناسب، متململ، مزعج، مشاکس، مضطرب

معادل ابجد

ناراحت شدن

1014

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری