معنی نارستان

لغت نامه دهخدا

نارستان

نارستان. [رِ] (اِخ) از دهات دهستان اصفاک بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس در جلگه ای بفاصله ٔ 44هزارگزی مغرب بشرویه و 4هزارگزی مغرب اصفاک واقع است. گرمسیر است و 24 تن سکنه دارد. آبش از قنات است و محصولش غلات، مردمش به زراعت مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ص 415).

نارستان. [رِ] (اِخ) دهی است از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر. در 102هزارگزی جنوب شرقی خورموج، در دامنه ٔ کوه بهرامشاه واقع است. گرمسیرو مالاریاخیز است و 472 تن سکنه دارد. آبش از چشمه وچاه. محصولش غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ص 232).

نارستان. [رِ] (اِخ) دهی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت در 24هزارگزی جنوب شرقی ساردوئیه و 10هزارگزی مغرب راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و 4 خانوار سکنه دارد. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ص 406).

نارستان. [رِ] (اِخ) دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. در 60هزارگزی جنوب غربی ششتمد و 9هزارگزی مغرب سنجران واقع است. ناحیه ای کوهستانی است با هوائی معتدل. سکنه ٔ آن 125 نفر است. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ص 415).

نارستان. [رِ] (اِخ) دهی است از دهستان گیسکان بخش برازجان شهرستان بوشهر و در 24هزارگزی جنوب شرقی برازجان و در دامنه ٔ کوه گیسکان واقع است، هوائی معتدل ومالاریائی دارد و 106 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و بادام و انگور و خرما و مرکبات و سیب است. مردمش به زراعت و بافتن گلیم و قالی مشغولند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7 ص 232).


نارکند

نارکند. [ک َ] (اِ مرکب) انارستان را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان قاطع). از: نار (انار) + کند = کده. (حاشیه ٔ برهان قاطع معین). انارستان و جائی که در آن ناربن فراوان باشد. (ناظم الاطباء). دهی است که در آن انار بسیار باشد. (از شمس اللغات) (از شعوری). و دهی رانیز گفته اند که در آن انار بسیار حاصل شود و نارستان و درخت نار بسیار داشته باشد. (انجمن آرا) (آنندراج) (برهان قاطع). و رجوع به انجمن آرای ناصری شود.


گیسکان

گیسکان. (اِخ) نام یکی از دهستان های یازده گانه ٔ بخش برازجان از شهرستان بوشهر است. حدود مشخصات آن به قرار زیر میباشد: از شمال، ارتفاعات مله خشتی و جمیله. از خاور، کوه بزپر و سرمشهد. از باختر دهستان حومه ٔ برازجان. از جنوب ارتفاعات هفت مله و دهستان سمل است. محلی کوهستانی است. این دهستان تقریباً در شمال خاور بخش واقع گردیده و هوای آن گرم و نسبتاً ملایم است. آب مشروب و زراعتی آن از چشمه سارها و چاه تأمین میشود.محصولات آن عبارتند از: غلات، خرما، مرکبات و بادام وشغل اهالی زراعت و باغداری و صنایع دستی آنان قالی و گلیم بافی است. این دهستان از 7 آبادی تشکیل شده و مرکز دهستان قریه ٔ باغ تاج است. و جمعیت آن در حدود 1500 تن می باشد. قراء مهم آن عبارتند از: نارستان، رودفاریاب و چم غاری. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


ریز

ریز. (اِخ) نام یکی از دهستانهای نه گانه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از شمال، دهستان و ارتفاعات دزگاه و پس رودک از باختر، دهستانهای دیروشنبه. از جنوب، دهستان ثلاث و ارتفاعات کنگان. ازجنوب خاوری و خاور، دهستان جم و ارتفاعات دارالمیزان. این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و هوای آن گرم معتدل است و آب مشروب و زراعتی از چاه و چشمه و قنات تأمین می شود. محصولات عمده ٔ آنجا غلات، خرما، مرکبات، برنج و لبنیات و صنایع دستی زنان گلیم و عبا بافی است. از 14 آبادی تشکیل شده و در حدود 3100 تن جمعیت دارد. دیه های مهم آن نارستان، نشان، غرگی، هرمی ناری، تنگ مان، کوه چهر، پشتو و مرکز آن ده ریز است. درشمال طایفه ٔ جعفربیگلو و در خاور طایفه ٔ شش بلوکی قشقایی قشلاق می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

حل جدول

نارستان

باغ انار


باغ انار

نارستان

فرهنگ معین

نارستان

(ر) (اِمر.) انارستان، باغ انار.

فرهنگ عمید

نارستان

انارستان، باغ انار،

معادل ابجد

نارستان

762

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری