معنی ناروا
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
غیرمجاز.2- حرام، ناشایست. [خوانش: (رَ) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
حرام، ناشایست، ناپسند،
برآورده نشده،
ویژگی پول قلب،
حل جدول
ناشایست، زشت، نابجا
مترادف و متضاد زبان فارسی
حرام، نامشروع، غیرجایز، ناحق، ناسزا، ناشایسته، ناشایست، نامعقول، ناوجه، بیجا، ناکردنی، نبهره، بد، سوء، ممنوع، نامعقول، بیرونق، کاسد،
(متضاد) حلال
فارسی به انگلیسی
Discriminatory, Illegitimate, Illicit, Impermissible, Inadvisable, Inexpedient, Injury, Unfair, Unjust, Wrong
فارسی به عربی
ظالم، غیر شرعی، مرفوض
فرهنگ فارسی هوشیار
جایز و روا نبودن
معادل ابجد
258