معنی ناسوت

لغت نامه دهخدا

ناسوت

ناسوت. (ع اِ) مشتق ازناس. (مفاتیح). مرکب از: «ناس » + «و» + «ت » مثل ملکوت. (از المنجد). عالم اجسام که دنیا و این جهان باشد. (آنندراج) (غیاث اللغات). عالم طبیعت و اجسام و جسمانیات و زمان و زمانیات را عالم ناسوت می نامند و عالم ملک و شهادت هم گویند. (فرهنگ اصطلاحات فلسفی از اسفار). عالم سفلی. عالم خلق. عالم شهادت. جهان ماده. جهان نمود:
گشایم راز لاهوت از تفرد
نمایم ساز ناسوت از هیولا.
خاقانی.
محرم ناسوت ما لاهوت باد
آفرین بر دست و بر بازوت باد.
مولوی.
- عالم ناسوت، مقابل عالم جبروت و عالم لاهوت و عالم ملکوت.
|| انسان. (تاج العروس). سرشت مردمی. (از المنجد). انسانیت. انسانی طبع. مردمی خوی. (ناظم الاطباء). طبیعت انسانیه. || مجازاً، شریعت و عبادت ظاهری. (غیاث اللغات) (آنندراج). || خیال. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی).

فرهنگ معین

ناسوت

(اِ.) طبیعت، عالم مادی.

فرهنگ عمید

ناسوت

طبیعت و سرشت انسان،
عالم اجسام، عالم طبیعی و مادی،

حل جدول

ناسوت

جهان مادی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

ناسوت

عالم اجسام که دنیا و این جهان باشد

فرهنگ فارسی آزاد

ناسوت

ناسُوت، طبیعت بشریه، جهان انسانی، ایضا به عالم امکان یا عالم اجسام یا عالم شهادت نیز اطلاق می شود،

معادل ابجد

ناسوت

517

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری