معنی ناشور

لغت نامه دهخدا

ناشور

ناشور. (ن مف مرکب) ناشسته. شسته نشده. تمیز ناشده. || غیرمطهر. تطهیرنشده.

ناشور. (اِ) قسمی پارچه ٔ سفید پنبه ای لطیف تر از کرباس و شبیه به متقال. پارچه ای لطیف تر از کرباس و خشن تر از چلوار.


نشسته

نشسته. [ن َ ش ُ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب) ناشسته. ناشور. شسته ناشده. مقابل شسته:
روی ناشسته چو ماهش نگرید
چشم بی سرمه سیاهش نگرید.
|| تطهیر ناکرده. ناپاک.
- امثال:
نشسته پاک است.


تنزیب

تنزیب. [ت َ] (اِ) جامه ٔ کوچکی باشد که در زیر قبا پوشند و ترکان ارخالق گویند. (برهان). ارخالق و جامه ای که در زیر قبا پوشند و بافته ٔ پنبه ای نازک و سفیدی شبیه به ململ که در بنگاله بافند و تنزیب می نامند. (ناظم الاطباء). بافته ایست ریسمانی که از آن پیراهن کنند و در برهان گوید... (انجمن آرا). جامه ٔ کوچکی که ترکان ارخالق گویند، کذا فی البرهان. و در هندوستان جامه ایست بسیار باریک که در بلاد مشرق بافند. (آنندراج). در این زمان به پارچه ٔ پنبه ای گویند نازکتر از کرباس و متقال و ناشور. قسمی پارچه ٔ نخی باریک چشمه فراخ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

ناشور

(اِ.) پارچه نخی چرکتاب مانند متقال.

حل جدول

ناشور

شسته نشده


شسته نشده

ناشور


پارچه ای نخی

ناشور

گویش مازندرانی

ناشور

کثیف و آلوده – نشسته


ناشور نامال

نشسته و ناپاک


چغر

کثیف و ناشور، تره کوهی، لاغر و چابک، خشک و زبر

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

نشسته

شسته ناشده، ناشور

فرهنگ عمید

ناشو

ناشدنی، نشدنی، محال، غیرممکن،
ناشور
(صفت مفعولی) ناشسته، شسته‌نشده،
(اسم) پارچۀ نخی چرک‌تاب، مانند متقال،

معادل ابجد

ناشور

557

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری