معنی ناشکری

لغت نامه دهخدا

ناشکری

ناشکری. [ش ُ] (حامص مرکب) ناسپاسی. (ناظم الاطباء). حق ناشناسی.شکر نعمت نگزاردن. کفران ورزیدن. کافرنعمتی کردن.
- ناشکری حق، کفران نعمت خداوند. شکر و سپاس خداوندی بجا نیاوردن:
ز نافرمانی و ناشکری حق
هزاران عید و یک قربان ندارد.
عرفی (از آنندراج).

فرهنگ عمید

ناشکری

ناسپاسی،

حل جدول

ناشکری

کفران

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ناشکری

ناسپاسی

کلمات بیگانه به فارسی

ناشکری

ناسپاسی

مترادف و متضاد زبان فارسی

ناشکری

حق‌نشناسی، کفر، کفران، ناسپاسی،
(متضاد) سپاسگزار

فارسی به انگلیسی

ناشکری‌

Ingratitude

فرهنگ فارسی هوشیار

ناشکری

ناسپاسی ناپسندی مکن بربخت چندین ناپسندی که آرد ناپسندی مستمندی (گرگانی ویس و رامین) ناسپاسی حق نشناسی.

معادل ابجد

ناشکری

581

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری