معنی نافی

لغت نامه دهخدا

نافی

نافی. (ع ص) منتفی. (اقرب الموارد) (المنجد). || نفی کننده.


مام نافی

مام نافی. (حامص مرکب) مامایی. قابلگی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قبلت المراءه قباله؛ مام نافی کرد. (منتهی الارب). و رجوع به مام ناف شود.

فارسی به انگلیسی

نافی‌

Umbilical

فرهنگ عمید

نافی

نفی‌کننده، ردکننده،
دورکننده،

فارسی به آلمانی

نافی

Kabelschlauch [noun], Nabelschnur

فرهنگ معین

نافی

[ع.] (اِفا.) دورکننده، رد کننده.

حل جدول

نافی

دور کننده


دورکننده

نافی

فرهنگ فارسی هوشیار

نافی

نیسته نیستگر نیگر (اسم) منتفی. ‎، نفی کننده.

انگلیسی به فارسی

umbilic

نافی، نقطه ی نافی


exclusive

انحصاری، تنها، مخدود، نافی، ناسازگار و نافی


negator

نافی


umbilical

نافی


Umbilical

نافی

نافی


umbilic point

نقطه ی نافی

معادل ابجد

نافی

141

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری