معنی نام لاتین غده فوق کلیوى
حل جدول
آدرنال
نام لاتین غده لوزالمعده
پانکراس
غده فوق کلیه
آدرنال
غده فوق کلیوی
آدرنال
هورمون غده فوق کلیوی
آدرنالین، کورتیزون
نام لاتین روسیه
راشا
نام لاتین نعناع
پپرمینت
لغت نامه دهخدا
لاتین. (اِخ) لاطین. لاتن.
فوق
فوق. [ف ُ وَ] (ع اِ) ج ِ فوق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
فوق. [ف َ] (ع ق، اِ) زبر. (منتهی الارب) (ترجمان علامه ٔ جرجانی). بالا. بر. زبر. روی. مقابل زیر. مقابل تحت. برتر. بالاتر. (یادداشت مؤلف). و در اصل ظرف مکان است. (اقرب الموارد):
بل حارسی است بام و در کعبه را مسیح
زآن است فوق طارم پیروزه منظرش.
خاقانی.
نور او در عسر و یسر و تحت و فوق
بر سر و بر گردنم مانند طوق.
مولوی.
کوزه ٔ سربسته اندر آب رفت
از دل پرباد فوق آب رفت.
مولوی.
جوانمرد و صاحب خرد دیدمش
به مردانگی فوق خود دیدمش.
سعدی.
- فوق الحد و الوصف، غیرقابل وصف: تکلفی دیدم فوق الحد و الوصف. (تاریخ بیهقی).
- فوق العاده، خارج از حد معمول. اضافه بر معمول. آنچه در غیر جای خود آورده شود و اضافه بر حدود عادی باشد.
- || روزنامه ای که برای رساندن خبر مهم و قابل توجهی در غیر وقت انتشار چاپ شود. (یادداشت مؤلف).
- فوق تصور، بالاتر از تصور و اندیشه ٔ اشخاص. (فرهنگ فارسی معین). تصورناپذیر. غیرقابل تصور.
- فوق طاقت، دشوار. تحمل ناپذیر.
- فوق لیسانس، دوره ای از تحصیل بالاتر ازلیسانس و پائین تر از دکتری. (فرهنگ فارسی معین).
|| (مص) برتر شدن از یاران خود در مرتبه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || (ق) حداکثر. بالاترین حد. در تداول گویند: این خانه فوقش بیست هزار تومان می ارزد.
فوق. [ف َ وَ] (ع اِمص) کجی و شکستگی است در سوفار تیر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
فارسی به عربی
عقده، غده، ورم
فرهنگ عمید
فوقالذکر، بالایی،
بالاتر یا برتر از چیزی یا کسی: فوق برنامه،
فرهنگ فارسی آزاد
لاتِین، Latin یا زبان لاتینی یا لاتِینِیَّه کل مأخوذ از نام لاتیوم Latium است که منطقه ای بوده مستقل و با مدنیت و زبان مخصوص در وسط و شمال ایطالیا که در قرن سوم قبل از میلاد تابع امپراطوری روم گردید و زبان لاتین لسان رسمی امپراطوری شد -امروزه این زبان در ادبیات کلیسای کاتولیک رومی وجود دارد،
فرهنگ فارسی هوشیار
گند های فرا گرده
معادل ابجد
1843