معنی نان
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
قطعه ای از آرد خمیر کرده و بر آتش پخته که آن را می خورند، غذا، روزی، رزق.، ~ فانتزی هر یک از ناهای غیرسنتی.، ~ باگت نان باریک و استوانه ای از آرد سفید که غیرسنتی است، به نرخ روز خوردن (کن.) فرصت طلب و بی مسلک بودن. [خوانش: (اِ.)]
فرهنگ عمید
خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد،
[مجاز] وسیلۀ گذران زندگی،
* نان دوآتشه: نان برشته،
* نان کشکین: [قدیمی] نانی که از آرد جو، باقلا، و نخود میپختند: ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و پشمینه، پوش (فردوسی۲: ۲۸۵۴)،
حل جدول
برکت سفره، غذای غالب، محصول خبازی، قوت لایموت، خبز، برخی به نرخ روز می خورند
قوت لایموت
برکت سفره
غذای غالب
مترادف و متضاد زبان فارسی
خبز، نغن، خوراک، طعام، غذا، رزق، روزی، معیشت
فارسی به انگلیسی
Bread
فارسی به ترکی
ekmek
فارسی به عربی
خبز
تعبیر خواب
دیدن نان گرم به خواب عیش و نعمت است و دیدن نان خشک وبه خلاف این است و خوردن نان سبوس به خواب، دلیل قحط بود. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
دیدن نان کاروس به خواب دلیل بر تنگی عیش بود و پرهیزکاری و نان جوین، دلیل زهد و ورع بود و نان برنج، دلیل بر بستگی کار است و نان عدس و باقلا و نخود، دلیل غم و تنگ دستی بود. اگر سلطان بیند یک نان داشت، دلیل که ملکش زیاده شود و تاویلش به خواب از ده درم تا هزار درم به قدر و قیمت نان است و گویند دیدن هیچ چیز درخواب بهتر از نان نباشد و دیدن نان پختن به خواب، دلیل بر قلیل کردن معیشت است. - جابر مغربی
دیدن نان در خواب چهاروجه است.
اول: عیش خوش. دوم: مال حلال. سوم: ولایت. چهارم: خیر و برکت. - امام جعفر صادق علیه السلام
اگر دو سه نان یافت، دلیل آن که از غم برهد. اگر نان نتوانست خوردن، دلیل که اجلش نزدیک بود. اگر نان بسیار داشت و نخورد، دلیل که غمی به وی رسد. - حضرت دانیال
کالری خوراکی ها
100 گرم 210 کالری
فرهنگ فارسی هوشیار
خمیرآرد گندم یا جو که در تنور پخته شود
فارسی به ایتالیایی
pane
فارسی به آلمانی
Brot (n)
معادل ابجد
101