معنی نانو

لغت نامه دهخدا

نانو

نانو. (اِ) ذکری را گویند که در وقت جنبانیدن گهواره، زنان بگویند تا اطفال به خواب روند. (جهانگیری) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از برهان قاطع). و با لفظ «زدن » مستعمل است. (آنندراج). الفاظ بانغمه که زنان وقت خواباندن برگویند و لفظ تکلمیش لالائی است. (فرهنگ نظام).
- نانو زدن، لالائی گفتن. نانو خواندن:
تا خواب رودخصم تو در بستر جاوید
در مهد سقر میزندش هاویه نانو.
آذری (از جهانگیری).
آن نبینی که طفل از بانو
گیرد آرام چون زند نانو.
آذری (از جهانگیری).
|| ننو. ننی. قسمی از جای خواب بچه است که با ریسمان و پارچه و چوب در دو طرف پارچه ساخته می شود. (فرهنگ نظام). نوعی از گهواره. (ناظم الاطباء). رجوع به ننو شود. || مخفف نانوا. (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی). نان پز. (از برهان قاطع).

فارسی به ترکی

نانو‬

salıncak

فرهنگ عمید

نانو

گاهواره، گهواره، بانوج،
آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می‌خواند،

فرهنگ معین

نانو

نوعی گاهواره، لالایی، سرود خواب. [خوانش: (اِ.)]

ترکی به فارسی

معادل ابجد

نانو

107

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری