معنی نای زدن

لغت نامه دهخدا

نای زدن

نای زدن. [زَ دَ] (مص مرکب) نای دمیدن. نواختن نای. (ناظم الاطباء). زمر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی):
بر سر سرو زند پرده ٔ عشاق تذرو
ورشان نای زند بر سر هر مغروسی.
منوچهری.
محتسب گو چنگ میخواران بسوز
مطرب ما خوب نائی میزند.
سعدی.
فلک که صدهزار نای غم زند
نیارد استماع کرد نای من.
شیبانی.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

نای زدن

(مصدر) نواختن نای دمیدن درنی زمر.

معادل ابجد

نای زدن

122

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری