معنی نبراس
لغت نامه دهخدا
نبراس. [ن ِ] (ع اِ) چراغ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مصباح. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). ج، نباریس. || سرنیزه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سنان. (از اقرب الموارد). سنان عریض. (از معجم متن اللغه). || شیر. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). اسد. شیر بیشه. || (ص) جری جسور. دلیر. بی باک. (اقرب الموارد).
فرهنگ معین
چراغ، مصباح، سر نیزه، سنان، شیر، اسد، دلیر، بی باک. [خوانش: (نِ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
چراغ، مصباح،
سرنیزه،
حل جدول
چراغ
مترادف و متضاد زبان فارسی
چراغ، مصباح، اسد، شیر، سرنیزه، سنان، بیباک، دلاور، دلیر
عربی به فارسی
مشعل، لامپ، چراغ
فرهنگ فارسی هوشیار
چراغ، سر نیزه، دلیر، شیر بیشه (اسم) چراغ مصباح. ، سرنیزه سنان، شیراسد. ، دلیربی باک.
فرهنگ فارسی آزاد
نِبراس، چراغ، سرنیزه، جسور، شجاع، شیر (حیوان)، (جمع: نَبارِیس)
معادل ابجد
313