معنی نت میانی

حل جدول

نت میانی

ر، می، فا، سل، لا

لا


میانی

وسطی

اوسط

لایی

لغت نامه دهخدا

میانی

میانی. (ص نسبی) منسوب به وسط. منسوب به میان. آن که یا آنچه نسبت به میان دارد. || هرچیزکه در وسط و میان واقع شود. وسطی. || (اِ) قسمت وسطای غلاف تخم نباتات. (ناظم الاطباء). || واسطهالعقد. (از یادداشت مؤلف):
در صدر خردمندان بی فضل نه خوب است
چون رشته ٔ لؤلؤ که بود سنگ میانیش.
ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 296).


نت

نت. [ن َت ت] (ع مص) پرباد گردیدن منخرین و منتفخ شدن آن از خشم. (از منتهی الارب) (از معجم متن اللغه). نتیت. (معجم متن اللغه). رجوع به نتیت شود.

نت. [ن ُ] (فرانسوی، اِ) نوت. یادداشت. تذکره.تبصره. || الفبای مخصوص موسیقی که تعدادشان هفت تاست. نشانه هائی که بوسیله ٔ آنها اصوات موسیقی را نشان دهند. (از فرهنگ فارسی معین). نوتها روی پنج خط موازی افقی که به خطوط حامل موسوم است، نوشته می شوند و عبارتند از: دو، رِ، می، فا، سُل، لا، سی.


باریک میانی

باریک میانی. (حامص مرکب) کمرباریکی. لاغرمیانی. رجوع به باریک شود.


تهی میانی

تهی میانی. [ت َ / ت ِ / ت ُ] (حامص مرکب) بی مغزی. کم ظرفی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
پس از این همه مناقب، خجلم خجل پشیمان
که ثنای خویش گفتن بود از تهی میانی.
نظامی (یادداشت ایضاً).
آن باد که این دهل زبانی
باشدتهی و تهی میانی.
نظامی.
رجوع به تهی میان و تهی و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ عمید

میانی

وسطی،

فارسی به عربی

میانی

تدخل، توسط، فی، متوسط، مرکزی، وسط

فرهنگ فارسی هوشیار

میانی

(صفت) منسوب به میان: وسطی، وسط میانه: در صدر خردمندان بی فضل نه خوبست چون رشته لولو که بود سنگ میانیش. (ناصرخسرو)


نازک میانی

کمر باریکی لاغر میانی.

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

نت میانی

561

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری