معنی نخستین بازیگر سیاهپوستی که جایزه اسکار را به دست آورد
حل جدول
سیدنی پواتیه
جایزه اسکار
آشنایی با جایزه اسکار
جوایز آکادمی یا اسکار، مراسم اعطای جوایز سالانه آمریکا که توسط آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک به بهترین آثار صنعت سینما جهان اهدا میشود. این مراسم یکی از شاخصترین مراسمهای اهدای جوایز در جهان است و هر ساله در بیش از ۱۰۰ کشور جهان بهصورت زنده پخش میشود. جایزه اسکار یکی از نه جایزه از جوایز آکادمی است. جوایز آکادمی در بخش رسانه به عنوان قدیمیترین مراسم اهدای جوایز به شمار رفته و جوایزی نظیر جایزه گرمی (برای موسیقی)، جایزه امی (برای تلویزیون) و جایزه تونی (برای تئاتر) پس از آن شکل گرفتند. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک توسط لویی بی میر مدیر استودیو مترو گلدوین مایر ایجاد شد.
اولین اسکار
اولین مراسم اسکار در سال ۱۹۲۹ در هتل روزولت در هالیوود، کالیفرنیا برگزار شد. جوایز آکادمی برای اولین بار در سال ۱۹۳۰ در رادیو و در سال ۱۹۵۳ برای اولین بار در تلویزیون پخش شد. آخرین دوره جوایز آکادمی، هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در سالن تئاتر دالبی هالیوود، لس آنجلس به میزبانی جیمی کیمل مجری تلویزیون برگزار شد.نخستین برنده اسکار بهترین بازیگر مرد «امیل یانینگز» بود که به دلیل نقش آفرینی در فیلمهای آخرین فرمان و راهی که همه میروند اسکار را از آن خود کرد. امیل پیش از مراسم به اروپا باز میگشت از این رو آکادمی با اهدای زودتر جایزه به او موافقت کرد. این موضوع او را نخستین برنده جایزه اسکار در تاریخ کرد.
فیلم «بو ژست» محصول سال ۱۹۳۹ تنها فیلم غیر مستندی است که چهار برنده اسکار بهترین بازیگر یعنی گری کوپر، ری میلند، سوزان هیوارد و برودریک کرافورد را در نقشهای اصلی در اختیار داشت. در مراسم بیست و نهم که در سال ۱۹۵۷ برگزار شد بخش انتخاب بهترین فیلم خارجی زبان نیز ایجاد گردید. از سال ۱۹۷۲ تصمیم گرفته شد که مراسم اهدای جوایز با جایزه بهترین فیلم به پایان برسد. در مراسم هفتاد و چهارم که در سال ۲۰۰۲ برگزار شد، برای اولین جایزه اسکار بهترین انیمیشن نیز اضافه گردید و اهدا شد.
ریشه نامگذاری
در مورد ریشه نام اسکار اختلافاتی وجود دارد. در بیوگرافی «بت دیویس» عنوان شده که او اسکار را از نام همسر اولش «هارمون اسکار نلسون جونیور» (۱۹۰۷–۱۹۷۵) رهبر ارکستر گرفته است. ادعای دیگر در مورد انتشار نام اسکار به مقاله مجله تایم در مورد ششمین مراسم اسکار در سال ۱۹۳۴ و دریافت جایزه توسط بت دیویس در ۱۹۳۶ برمیگردد.در جایی عنوان شده در ۱۹۳۱ «مارگارت هریک» (۱۹۰۲–۱۹۷۶) دبیر اجرایی آکادمی برای نخستین بار تندیس را دید که او را به یاد «عمو اسکارش» که نام مستعار پسرعمویش اسکار پیرس انداخت. «سیدنی اسکُلسکای» (۱۹۰۵–۱۹۸۳) مقاله نویس در زمان نامگذاری توسط هریک حضور داشت و در مقالهاش نوشت: کارکنان با علاقه تندیس معروف خود را اسکار نامیدند. آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک در سال ۱۹۳۹ رسما جایزه را اسکار نامید. در جایی دیگر آمده النور لیلبرگ نروژی-آمریکایی مدیر اجرایی لوییز بی. مایر نخستین تندیس را دید و گفت: به نظر شاه اسکار دوم (اسکار فردریک شاه سابق نروژ و سوئد میرسه. در پایان روز پرسید: «باید با اسکار چیکار کنیم، بذاریمش تو گاوصندوق؟» و این نام بر رویش ماند.
رأیدهندگان
برای نامزدی عضویت در آکادمی رقابت بسیار است با این وجود، فرد نامزد باید دعوت شده باشد و یا اینکه یکی از اعضا او را معرفی کند. آکادمی نام اعضای خود را به طور عمومی آشکار نمیکند، گرچه در مطبوعات گذشته نام مدعوین برای عضویت در آکادمی انتشار یافته بود. در صورتی که کسی که هنوز به عضویت در آکادمی در نیامده در طول یک سال برای عضویت در بیش از یک بخش نامزد شده باشد، در زمانی که عضویت را میپذیرد باید بخشی را که میخواهد در آن قرار گیرد انتخاب کند. تعداد اعضای رأیدهنده آکادمی اسکار بیش از ۶۰۰۰ نفر است.
انتقادها به اسکار
جوایز آکادمی خصوصا طی سالهای اخیر مورد اختلاف و انتقاد بوده است. منقدان بر این عقیده هستند که بسیاری از برندگان جایزه بهترین فیلم سینمایی در گذشته در مقابل آزمون زمان باقی نماندند، مانند فیلم بن هور. علاوه براین برخی فیلمهای نامزد دریافت جایزه بهترین فیلم که این عنوان را از دست دادند، در نظر بسیاری از منتقدان و فیلم سازان شاهکار هستند. بارزترین نمونه فیلم همشهری کین است که نامزد دریافت نهمین اسکار شد اما تنها جایزه بهترین فیلمنامه را به خود اختصاص داد. همچنین فیلم رستگاری در شائوشنک نیز در سال ۱۹۹۴ با بی مهری آکادمی روبرو شد.
انتقادی دیگر این است که بازیگران زن و یا مردی که ابتدا در فیلمهای کمدی و سایر ژانرها مطرح شدند، برای اینکه به طور جدی مورد نظر آکادمی واقع شوند باید در فیلمهای دراماتیک موفق شوند. تنها ۵ بازیگر برای بازی در نقشهای کمدی جایزه بهترین بازیگر را بردهاند. برخی از کارگردانان که به هنرمندی آنها اذعان شده است (مانند اورسن ولز، آلفرد هیچکاک واستنلی کوبریک و هاوارد هاکس هرگز جایزه بهترین کارگردان را نبردهاند. در سال ۲۰۱۵ آکادمی اسکار متهم به اعمال تبعیض نژادی شد. تمام نامزدهای اعلام شده در شاخه بهترین هنرپیشگی، سفیدپوست هستند. چند تن از چهرههای معروف سیاه پوست هالیوود از همین رو مراسم امسال را تحریم کردهاند.
جایزه اسکار تلویزیونی
امی
جایزه اسکار انگلستان
بفتا
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) مرخم آوردن، کوشیدن بجنگ نبرد ناورد کارزار، میدان جنگ آوردگاه، (اسم) در بعضی کلمات مرکب بمعنی (آورده) است: آب آورد باد آورد بزم آورد راه آورد ره آورد.
لغت نامه دهخدا
آورد. [وِ] (اِ) برادر پدر. عم. عمو. پِربرار.
آورد. [وَ] (اِ) کوشیدن بجنگ. (فرهنگ اسدی، خطی). جنگ کردن بمبارزت. حمله در جنگ. (تحفهالاحباب اوبهی). نبرد. ناورد. کارزار. جنگ. مبارزت. پیکار. رزم. پرخاش. فرخاش. جدال. رغا. هیجا:
به آورد هر دو برآویختند
همی خاک بر اختران ریختند.
فردوسی.
فرامرز نشگفت اگر سرکش است
که پولاد را دل پر از آتش است
چو آورد با سنگ خارا کند
ز دل راز خویش آشکارا کند.
فردوسی.
سکندر چو دید آن تن پیل مست
یکی کوه زیر، اژدهائی بدست
به آورد از او ماند اندر شگفت
غمی شد دل از جان و تن برگرفت.
فردوسی.
بجوشید و رخسارگان کرد زرد
بدرد دل آهنگ آورد کرد.
فردوسی.
هر آنکس که در جنگ سست آمدی
به آورد ناتندرست آمدی
شهنشاه را نامه کردی بر آن
هم از بی هنر هم ز جنگاوران.
فردوسی.
ز ناورد و آورد او در نبرد
رسد تا بگردون گردنده گرد.
فردوسی.
کس آورد با کوه خارانکرد.
فردوسی.
بدو گفت رستم که ای شهریار
مجوی آشتی درگه کارزار
نبد آشتی پیش از آوردشان
بدین روز گرز من آوردشان.
فردوسی.
اگر تاج یابد جهانجوی مرد
و گر خاک آورد و خون نبرد
به ناکام میرفت باید ز دهر
چه زو بهره تریاک باشد چه زهر.
فردوسی.
ز نعل خنگش روی زمین گه آورد
پر از پشیزه شود همچو پشت ماهی شیم.
ابوالفرج رونی.
رجوع به آوردگاه شود. || میدان:
به آورد رزمی کنم با سپاه
که خون بارد از ابر آوردگاه.
فردوسی.
و رجوع به آوردگاه شود.
- آورد گرفتن (؟):
نیاطوس بگزید هفتاد مرد
که آورد گیرند روز نبرد
که زیر درفشش برفتی هزار
گزیده سواران نیزه گذار.
فردوسی.
به رزمش چه پیل و چه شیر و چه دیو
چو آورد گیرد برآرد غریو.
فردوسی.
- خاک ِ آورد، میدان:
از ایرانیان هرکه افکنده بود
اگر کشته بود و اگر زنده بود
از آن خاک آورد برداشتند
تن دشمنان خوار بگذاشتند.
فردوسی.
و در بیت ذیل معنی آورد روشن نیست و در بعض نسخ بجای آورد آواز آمده است:
بدان نامور ترجمان شیده گفت
که آورد مردان نشاید نهفت.
فردوسی.
- هم آورد، هم نبرد:
هم آورد او در جهان پیل نیست
چو گرد پی اسپ او نیل نیست.
فردوسی.
آورد. [وَ] (ن مف مرخم) در کلمات مرکبه چون آب آورد و بادآورد و بزم آورد و راه آورد و ره آورد و مادرآورد، مخفف آورده و آوریده است:
بروزگار هوای تو کم شود نی نی
هوای تو عَرَضی نیست مادرآورد است.
خاقانی.
- روآورد کردن یا نکردن (در تداول عامه)، علم خویش را بخطای او، به او گفتن یا نگفتن.
نخستین
نخستین. [ن ُ خ ُ / ن َ خ ُ] (ص نسبی) اولین. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اول. پیشین. (فرهنگ نظام). نخست. اول. (آنندراج). مقابل پسین. اولی ̍. اولیه. اولی:
آن روز نخستین که ملک جامه ش پوشید
بر کنگره ٔ کوشک بُدم من چو غلیواج.
ابوالعباس عباسی.
نخستین خدیوی که کشور گشود
سر پادشاهان کیومرث بود.
فردوسی.
نخستین چوکاوس باآفرین
کی آرش دوم بُد سوم کی پشین.
فردوسی.
نخستین ِ خلقت پسین ِ شمار
توئی خویشتن را به بازی مدار.
فردوسی.
گویند نخستین سخن از نامه ٔ پازند
آن است که با مردم بداصل مپیوند.
لبیبی.
مرا ده ساقیا جام نخستین
که من مخمورم و میلم به جام است.
منوچهری.
ز جانش خوشتر آمد عشق رامین
چه خوش باشد به دل یار نخستین.
فخرالدین اسعد.
نباشد یار چون یار نخستین
نه هر معشوق چون معشوق پیشین.
فخرالدین اسعد.
این نخستین خدمت است که فرزندتو را فرموده شد. (تاریخ بیهقی ص 383). بای تکین... هم نخستین غلام بود امیر محمود را. (تاریخ بیهقی).
زیراکه پل است خویشتن را
در راه سفر خر نخستین.
ناصرخسرو.
چون که رسد بر سرت آن ساده مرد
گو زقدمگاه نخستین بگرد.
نظامی.
میان ما و شما عشق در ازل بوده ست
هزار سال برآید همان نخستینی.
سعدی.
- صبح نخستین، صبح نخست. صبح کاذب. دم گرگ. ذنب السرحان. فجر کاذب. بام بالا. فجر اول:
منم آن صبح نخستین که چو بگشایم لب
خوش فروخندم و خندان شدنم نگذارند.
خاقانی.
از آن صبح نخستین بی فروغ است
که لاف روشنی از وی دروغ است.
جامی.
- نخستین مایه، ماده ٔ اولی.
- نور نخستین:
نور نخستین شمار و صور پسین دان
روح و جسد را به هم هوای صفاهان.
خاقانی.
دانش از نور نخستین است و چون صور پسین
صورت انصاف در آخرزمان انگیخته.
خاقانی.
|| (ق) بار اول. در آغاز. در ابتدا. اول. دفعه ٔ اول:
بیاورد گنجی درم صدهزار
ز گنجی که بود از پدر یادگار
سه یک زآن نخستین به درویش داد
پرستندگان را درم بیش داد.
فردوسی.
چو آئی به کاخ فریدون فرود
نخستین ز هر دو پسر ده درود.
فردوسی.
نخستین که آتش ز جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید.
فردوسی.
نخستین ز تور اندرآمد بدی
که برخاست زو فره ٔ ایزدی.
فردوسی.
نخستین پند خود گیر از تن خویش
وگرنه نیست پندت جز که ترفند.
ناصرخسرو.
ز دست ناوک اندازان چشمت
نخستین ضربتی بر جان می آید.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 598).
نخستین به عتاب حجاب درآمدند و به شکوی و رسم نوحت و ندبت سخن بدانسوی گفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 455).
نخستین یافت باید چون بیابی
چو گم کردی سوی جستن شتابی.
عطار.
|| فَلَمّا. (یادداشت مؤلف). چون آنگاه: نخستین که از پیغمبر فارغ شدند اسامه را به غزوفرستادند. (مجمل التواریخ و القصص).
فرهنگ معین
(اِ.) جنگ، نبرد، پسوندی که معنای آورده شده می دهد. آب آورد، بادآورد. [خوانش: (وَ)]
فرهنگ عمید
آوردن
آورده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبآورد، بادآورد، راهآورد،
(اسم) ‹ناورد› [قدیمی] جنگ، پیکار، نبرد، کارزار، حمله،
(اسم) [قدیمی] میدان جنگ: که ما در صف کار ننگ و نبرد / چگونه برآریم از آورد گَرد (فردوسی: ۷/۱۰۵)،
* آوردوبرد: (اسم مصدر) آوردن و بردن پیاپی،
فارسی به انگلیسی
Match
معادل ابجد
3180